بدون عنوان
ســــــــــــــلام ســــــــــــلام چه شب بدی امشب شوشوجونم خونه نیست و ماموریته منم خونه باباییم هستم یه ماهی میشد که تنها نمونده بودم ولی امشب باز اومدم خونه بابایی تاتنهانباشم عزیزدلم بانه سقز رفته فرداعصری برمیگرده منم فرداصبح ساعت11وقت دکتردارم با دوستم(مهناز) میریم بعدبازمیام خونه باباییم بعدشوشوجونم میادو میریم خونه خودمون خداکنه خوابم ببره یه جورایی دلم میگیره اخه شبا تادستای گرمه همسرم رو حس نکنم خوابم نمیگیره خدایا خودت به خیر بگذرون ...
نویسنده :
الــنـــازجوون
23:56